یه روز یه بابا میره ماهی بگیره تور رو می اندازه تو دریا هرچی می کشه درنمی اید میره زیره اب می بینه ماهی ها تور را بستن دارن والیبال بازی می کنند
معتاده به یه دختره متلک میگه:
چشاش بیشت لباش بیشت تیپش بیشت
دختره میگه گمشو اشغال معتاد.
معتاده گفت انژباط شفر
یارو لنگ بوده با کشتی میره مسافرت وقتی برمیگرده دوستش میگه خوش گذشت. میگه نه همش استرس داشتم دوستش میپرسه چرا؟ میگه همش میگفتن لنگرو بندازین تو آب. به یکی میگن با بالش جمله بساز میگه:یه پرنده داشت از تو آسمون رد می شد با تیر زدم به بالش .میگن:این بالش نه،اون بالش،میگه:یه پرنده داشت رد میشد با تیر زدم به اون بالش.میگن:با دُشک جمله بساز میگه:دُشکم،نمیدونم زدم به این بالش یا اون بالش.میگن:با پتو جمله بساز میگه:پَتّو بودی که منو دوشک کردی که زدم به این بالش یا اون بالش